محل سفارت ژاپن متعلق به مصدق بود/ مصدق مردی نجیب و صاحب اعتبار بود/ وضعیت زنان در دوران پهلوی اول جای تازه انتخاب شده برای محل نمایندگی و اقامتگاه رسمی وزیر مختار ژاپن خانه بسیار بزرگی بود نزدیک خیابان پهلوی (ولیعصر) و درست در همسایگی کاخ سلطنتی این کاخ در واقع اقامتگاه شاه بود و نیز محل وزارت دربار. این خانه بزرگ در اجاره سفارت ژاپن ملک دکتر مصدق از بستگان خاندان حکومتی سابق قاجار و وزیر پیشین امور خارجه بود.
سرویس تاریخ «انتخاب»: سفرنامه کازما، سفرنامه خاطرات آکی ئوکازما، نخستین وزیرمختار ژاپن در ایران است. ایران خاطرات از سال ۱۳۰۸ تا ۱۳۱۱ ادامه دارد. کتاب فوق با ترمه دکتر هاشم رجبزاده، از سوی انجمن آثار و مفاخر فرهنگی در سال ۱۳۸۰ به چاپ رسیده است.
ساختمان تازه سفارت ژاپن
جای تازه انتخاب شده برای محل نمایندگی و اقامتگاه رسمی وزیر مختار ژاپن خانه بسیار بزرگی بود نزدیک خیابان پهلوی (ولیعصر) و درست در همسایگی کاخ سلطنتی این کاخ در واقع اقامتگاه شاه بود و نیز محل وزارت دربار. این خانه بزرگ در اجاره سفارت ژاپن ملک دکتر مصدق از بستگان خاندان حکومتی سابق قاجار و وزیر پیشین امور خارجه بود.
بعدها چندین بار با وی دیدار کردم و او را مردی شریف، نجیب، و صاحب اعتبار یافتم او که از دانشگاهی در سویس با ارائه رسالهای درباره حقوق وراثت در اسلام درجه علمی دکترا گرفته بود، در امور مربوط به شرع بهترین راهبر و راهنمایم شد. وی در دستگاه حکومت سابق لقب مصدق السلطنه داشت.
«سلطنه» که به معنی قدرت یا حکومت است بالاترین لقب و عنوان احترامی است در ایران تا دوره حکومت سابق اعطای القاب میکردند این القاب درست برابر است با چوکوگو که در قدیم در کشور ما به راهبان عالیرتبه بودایی و دیگران میدادند. القاب در ایران معمولاً از کلمههایی مضاف به «دوله»، «ملک» یا ممالک ساخته میشد نمونه این لقبها «مجیرالدوله (یا بنیادِ کشور)، اسدالله (یا شیر کشور) برهان الدوله ( حجّت کشور)، ذکاء الملک لقب آقای فروغی نخست وزیر کنونی، و به معنی فروغ کشور) و غیره است. در دوره حکومت کنونی القاب منسوخ شد، اما هنوز گاهی القاب را به جای کُنیه به کار میبرند، و این مایه تعجب است.
آن خانه اجارهای محل نمایندگی ژاپن ساختمانی مجلل بود که جلو و پشت آن آب نمای بزرگ و باغچه پر درخت داشت. ترکیب این خانه به شیوه اصیل ایرانی بود، اگرچه تا به اینجا عادت گرفتنم راحت نبود ساختی با سلیقه داشت. اما پارهای چیزها مایۀ ناخوشنودی بود؛ مانند اینکه به رسم خانه ایرانی بیرونی و اندرونی داشت و این تفکیک ناراحت میکرد دستگاه گرمکننده آن ناقص و بد ساخت بود و آب حمام یعنی آبی که توی وان میآمد گل آلود بود برای آشامیدن از آب قناتی که از پای کوه میآمد و مظهر آن اقامتگاه وزیر مختار انگلیس بود، میخریدیم، پس از خطر میکرب بیماریزا با نوشیدن آب آلوده مصون ماندیم اما چون یخ را از یخچال طبیعی در کوه میآوردند من هیچگاه از آن نخوردم.
گویا دهها سال پیش به دنبال مهمانی در اقامتگاه نمایندگی انگلیس وزیر مختار و همه کارمندهای آن نمایندگی و با گرفته بودند سبب این پیشامد آن بود که چون آب سودا که برای آمیختن با ویسکی سرد کرده بودند تمام شد سر پیشخدمت سفارت با اینکه پیشاپیش منع شده بود. تکههای یخ را در لیوان مشروب انداخته و به همه داده بود. ذوق و زیباییشناسی ایرانی به نوکرهای ایرانی نمیشود اطمینان کرد آنها همیشه و فراوان دروغ میگویند، و کوتاهی و ناکامی خود را در کار به خوبی میپوشانند گاهی در همان حال که ابیاتی از شعر قدیم برای ارباب میخوانند و سر فرود میآورند، در دل نفرین و ناسزا میگویند. به تناسب اینکه نوکر برای چه کار باشد به یکی از پنج یا شش نام خوانده میشود.
«فرّاش» خدمتگار عادی است و به معنی کسی که فرش پهن میکند. خانه ایرانی دیوار و نمایش از خشت یا سنگ و آجر است و وقتی که کف آن را با قالی زیبا بپوشانند خانه واقعی میشود از این نام فرّاش برمی آید که خانه ایرانی بی فرش نمیشود میان نوکر و خدمتگارها تقسیم کار گوناگونی هست مثلاً غلام یا پادو، پیشخدمت یا نوکر اندرون و داخل خانه، «مهتر» یا تیماردار اسب، و «باجی» که به زن رختشوی میگویند و غیر اینها. سرنوکری که داشتیم خانه را هیچ خوب تمیز نمیکرد اما ذوق و سلیقهای بسیار ستودنی داشت؛ و در آراستن میز برای مهمانی با ترکیب گلبرگها و برگها و جوانهها، تند و استادانه، طرح و نمایی عالی میساخت.
این ذوق و حس زیباییشناسی از هزاران سال پیش با جان و دل مردم ایران سرشته شده است. نمود آن را در طرح قالیها و دیگر ساختههای این سرزمین مییابیم که نمونههایی از آن از سدههای میانه در مینیاتور و دیگر آثار هنری باز مانده است. پس از آن و به جای نوکر ایرانی مسلمان سر پیشخدمت ارمنی استخدام کردم و از او خواستم که در همین کار گل آراستن روی میز طبع آزمایی بکند. اما، با همهٔ تلاشم، سرانجام دریافتم که ذوق و مهارتش هیچ به پای ایرانی (مسلمان) نمیرسد خوب احساس کردم که اگرچه آنها از چند هزار سال پیش در سرزمینی مشترک زندگی میکردهاند برای تفاوت جوهر و خصوصیات قومیشان این تلاشم به جایی نمیرسد.
پس از اینکه با ایرانیها معاشرت یافتم و به دقایق زندگی خانوادگیشان آگاه شدم، در بسیاری چیزها خصوصیات مشترک آسیایی در آنها دیدم؛ چندان که گاه فراموش میکردم که در جایی آن همه دور از ژاپن هستم به خصوص، خوب نمایان بود که بیان افکار و احساس نه فقط با زبان و سخن بلکه با هنر خط و خوشنویسی هم انجام می شود. چنانکه در ژاپن، قدیم در ادارهها و جاهای دیگر کسانی هستند که کارشان فقط خوشنویسی است و از این راه درآمد زیاد دارند. در دربار کنونی هم کاتبان و خوشنویسان چیره دست هستند فرمان انتصاب به مقامها، همچنین فرامین اعطای نشان به خط بسیار زیبا که نقش آن پنداری که ابر و دود سبکبال پیچانی است نوشته میشود. رفتار روزانه مردم هم نمادی از شیوه و منش آسیایی است، چنانکه نشستن بر زمین درست به عادت ژاپنیها مانند است این تشابه به ویژه در وقت نماز و عبادت و در حاضر شدن پیش بزرگان پیداست ظرأفت اطوار زنان یکسره آسیایی مینماید.
در هر کشور که زنان بنده و در پرده مانده و به زندگی درون چهار دیوار خانه و جدا از دنیای بیرون ناگزیر بودهاند این حالت و منش زنان در بیان و سخن برجا است، نمونه، آن شیوۀ مرسوم در چین و کشورهای مانند آن است که گفتار زنان با رعایت ادب و به کار گرفتن واژهها و صفتهای احترامی بسیار است. افعالی همچون «رفتن» و «آمدن» و مانند اینها به تناسب درجه ادب و احترام، لفظهای فراوان دارد مانندِ خدمت رسیدن» شرفیاب شدن»، «تشریف آوردن و از این قبیل اصطلاحی که آن را کم نظیر و توجه برانگیز یافتم، روی خشت رفتن «زادن» دارد. متوجه شدم که بارها مرا «جنابعالی» میخوانند.